معنی مثل فرد پرحرف

حل جدول

لغت نامه دهخدا

پرحرف

پرحرف. [پ ُ ح َ] (ص مرکب) در تداول عوام، پرگوی. پرسخن. بسیارگوی. ثرّ. ثرّه. پرروده. روده دراز.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پرحرف

پرگفتار

مترادف و متضاد زبان فارسی

پرحرف

بگو، پرچانه، حراف، روده‌دراز، وراج،
(متضاد) کم‌حرف

فارسی به عربی

پرحرف

ثرثار، صریح، کثیر الکلام، مهذار

واژه پیشنهادی

مثل فرد خسیس

ناخن تنگ

معادل ابجد

مثل فرد پرحرف

1344

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری